والدین آگاه و شرایط بحرانی
در این روزها که در شرایطی بحرانی قرار داریم، بعضی از نیازهای اساسی ما انسان ها مثل نیاز به سلامت، امنیت، وضوح و … اغناء نشده باقی مانده اند و باعث شده اند که احساس هایی همچون ترس، نگرانی و اضطراب به راحتی در قلب های ما جا باز کرده باشد. حال در چنین شرایطی وظیفه ی ما والدین در برابر فرزندان مان چیست؟
والدین آگاه می دانند که یکی از مهمترین ره توشه های کودکان در بقیه ی مسیر سفر زندگی شان از اکنون تا بزرگسالی، احساس امنیت و آرامش است. از طرفی از این حقیقت نیز آگاهی دارند که یکی از مهمترین منابع یادگیری بچه ها، مشاهده ی رفتار و گفتار والدین است. در نتیجه از این مسئله نیز آگاهند که امروز به هر شکلی با بحران موجود روبرو شوند، در شکل دادن باورهای ذهنی فرزندان شان تأثیر گذارند.
چناچه قادر به کنترل افکار و احساسات مان نباشیم و ترس، استرس و اضطراب بسیار زیادی وجودمان را فراگرفته باشد، چناچه قادر نباشیم به راحتی احساسات خوشایندی چون آرامش وشادی را در خود ایجاد نماییم و با رعایت کامل اصول بهداشتی، به امور زندگی مان بپردازیم. اگر دایما ً با نگرانی بسیار پیگیر اخباری باشیم که گاها ً ممکن است از صحت کافی برخوردار نباشند و در حال تعریف کردن این خبرها برای همسر یا خانواده و دوستان از طریق تلفن یا طرق دیگر باشیم -چناچه اگر کودک در کنار مان نیز نباشد و مشغول بازی خود باشد -، ممکن است باور هایی همانند اینکه : “دنیا جای امنی برای زندگی کردن نیست” ، ” من و خانواده ام دایما ً در معرض آسیب و خطر هستیم” و … در ذهن کودک شکل بگیرد، در ضمن اینکه راهکارهای مقابله ای با بحران ها را هم از نحوه ی عملکرد امروز ما یاد می گیرد.
وجود باورهایی نظیر باورهای ذکر شده، احساس آرامش و امنیتی که انسان برای طی کردن سفر زندگی اش با انرژی و انگیزه بیشتر نیاز دارد را با خلل ایجاد می کند، چرا که این افکار انسان در هر سنی که باشد چه خودآگاه و به مرور زمان ناخودآگاه تحت تأثیر دائمی خود قرار می دهند و سبب می شوند که انسان دایماً احساسات ترس، اضطراب و نگرانی را تجربه بکند، دایما ً افکار بدبینانه ای نسبت به هر اتفاقی داشته باشد و در کل دچار ناآرامی و بی قراری های گاه و بی گاه شود. در نتیجه این ناآرامی ها و اضطراب ها، انرژی خالص او برای طی مسیر رشد و خود شکوفایی را کاهش می دهند.
اما چاره ی کار چیست، بگذارید داستانی را که احتمالا ً آشناست مرور نماییم، داستان اینکه وقتی در هواپیما هستیم و مشکلی پیش می آید، مادر بهتر است با تمام عشقی که به فرزندش دارد، در ابتدا ماسک اکسیژن را بر دهان خود بگذارد و بعد بر دهان کودکش، چرا که اگر او در سلامت نباشد، قادر به رسیدگی به فرزند دلبندش نخواهد بود. اکنون نیز در این شرایط بحرانی، ما باید در ابتدا از خود شروع نماییم.
بهتر است به جهت حفظ سلامت جسم و روان خود و خانواده و به جهت ارائه ی الگویی مناسب در روبرو شدن با بحران ها برای فرزندان مان، در ابتدا سعی در حفظ آرامش خود نماییم.
اما چگونه می توانیم این آرامش را بدست آوریم، یکی از مهمترین نیازهای ما، در هنگام تجربه ی احساسات ناخوشایند، نیاز به “همدلی ” و “شنیده شدن” است. چرا که دلیل این همه ناآرامی و بی قراری، همان افکاری هستند که در کودکی شکل گرفته اند و اکنون در چرخه ای باطل -در صورت مدیریت نشدن- ، در حال انتقال به نسل بعد هستند. بنابراین بهتر است با فردی همدل از این انبوه افکار و احساسات ناخوشایند انبار شده در ذهن مان بگوییم و همدلی دریافت کنیم تا بخشی از انرژی از دست رفته ی خود را باز یابیم و بتوانیم با ایجاد تغییر در این افکار و در نتیجه احساسات، عملکرد مطلوب تری در این شرایط داشته باشیم.
پس در این شرایط همه به همدلی و شنیده شدن نیاز داریم ، چناچه فردی در کنار ما نباشد که احساسات ما را درک نماید ، جای نگرانی نیست، چرا که ما هر یک، “خود” را داریم. ما می توانیم به احساس و نیازهای خود توجه کنیم، آن ها را انکار نکنیم، نادیده نگیریم، بلکه احساس اضطراب و نگرانی و ترس خود را بپذیریم، خود را در آغوش بگیریم و بدانیم که این احساسات طبیعی هستند، چون نیازهای امنیت و سلامت ما تهدید شده است، در ادامه بهتر است فرصتی بگذاریم و راه هایی برای اغناء این نیازها و تغییر احساسات خود پیدا کنیم، کارهایی که ما را به این باور برساند که با انجام آنها امنیت و سلامت ما محفوظ می ماند ، برای مثال با توجه به شرایط موجود، در صورت امکان در منزل ماندن، رعایت نکات و توصیه های بهداشتی و انجام کارهایی که باعث خوشحالی ما می شود، – چرا که خنده باعث تقویت سیستم ایمنی بدن می شود- و هر راه دیگری که خیال ما را بابت حفظ سلامتی مان راحت نماید.
بعد ازهمدلی با خود، و پذیرش احساس های موجود و پیدا کردن راه هایی برای داشتن احساس بهتر، نوبت به همدلی با احساسات و نیازهای کودکان می رسد، چرا که آن ها نیز در کنار ما و با این شرایط موجود، مطمئنا ً در حال تجربه ی احساسات ناخوشایند بسیاری همچون نگرانی، خستگی، بی حوصلگی، دلتنگی و … هستند. چه خوب است که این روزهای در منزل بودن را تبدیل به فرصتی برای بیشتر با هم بودن و نزدیکی بیشتر با فرزندان مان نماییم و علاوه بر خوب شنیدن شان ، به انجام فعالیت های مختلفی که دوست داریم و دوست دارند و تا به حال فرصتی برای آن ها نداشته ایم، بپردازیم.
به این تربیت، به جای آن باورهای مخرب، باورهای سالمی همچون ” من ارزشمند هستم ” ، ” ما از پس مشکلات بر میایم ” و … در ذهن شان شکل می گیرد، چرا که وقت گذاشتن برای کودک و توجه به احساس و نیاز های او، باعث ایجاد احساس ارزشمندی در فرزندان می شود و مشاهده ی این که ما می توانیم در شرایط بحرانی، با تدبیر و اندیشه از خود محافظت کرده و آرامش خود را حفظ نماییم، احساس قدرت، توانمندی و خودکفایی را به آنها القاء می کند.
سلامت، شاد و سرشار از آرامش باشید.
دیدگاهتان را بنویسید